بی شک از زمان حضور انسان برروی کره زمین تعلیم و تربیت نیز تاریخ خود را آغاز کرده است. حتی انسان اولیه نیز برای تنازع بقاء نیازمند آموختن و برحسب فطرت و غریزه ناگزیر از آموزش دادن به فرزندان و خانواده بوده است. بعدها شعور بر فطرت افزون گردید و او را در مقابله یا سازگاری با طبیعت یاری نمود . او به تدریج درک کرد که انتقال تجربیات منجر به زندگی بهتر آیندگان خواهد شد. ناگفته پیداست که بشر اولیه فلسفه مدونی برای انتقال اطلاعات و تجربیات نداشته است، اما آداب ورسوم ، سنت ها و عاداتی که رفته رفته بر اساس میل به بقاء و نیازهای فطری در جوامع اولیه به وجود آمد و نیز تمایل به حفظ آنها، مبنای اولیه تعلیم و تربیت به شمار میآید.
مطالعه تاریخ زندگی انسان و حسب آن تاریخ تربیت بدنی به دلایل جنگ ها، غارتها،کشتارها و سوزاندنها و ویران کردنهای متوحشّانه و همچنین بلایای طبیعی به طور دقیق امکان پذیر نیست . لیکن میدانیم که جوامع بشری رفته رفته و با گذشت روزگاران دراز ، به تدریج سیری از تکامل را پشت سر نهادند و در طی این راه اندک اندک دارای زندگی پیچیدهتر و متقابلاً نیازهای بیشتری شدند. آنان گذشته از شکار،گلّه داری، کشاورزی و اموری ازاین قبیل به مرور توانستند ابزار و وسایلی بسازند که در انجام فعالیتهای حیاتی یاریشان نماید. حاصل این دگرگونی تدریجی توجه بیشتر به خانواده،آداب و رسوم و انتقال آنها به نسل بعد بود.
با پیچیدهتر شدن روابط اجتماعی و پیدایش مسائل اقتصادی، اندک اندک سازمان سیاسی تازهای شکل گرفت و با پیشرفت و تکامل این سازمان نو به تدریج جامعه به طبقات مختلف اجتماعی ـ اقتصادی تقسیم شد. این طبقهبندی، وظایف، مسئولیتها و حقوق طبقات مختلف را متناسب با موقعیتی که در جامعه داشتند تعیین میکرد.
در تمدنهای باستانی جوامع معمولاً به چهار طبقه درباریان، جنگاوران، صنعتگران و کشاورزان تقسیم میشدند. این طبقهبندی اجتماعی با کم و بیش تفاوت در تمام جوامع باستانی وجود داشت و تغییر طبقه اجتماعی به ندرت امکانپذیر بود. هر دختری در کنار مادر خود رسوم زندگی و خانهداری را میآموخت تا با مردی از طبقه خود ازدواج کند و هر پسری ناگزیر شغل پدر خود را فرا میگرفت تا جهت امرار معاش و اداره خانواده به آن تن در دهد. در چنین شرایطی آنچه تعلیم و تربیت مدون و سازماندهی شده نامیده میشود، تقریباً در انحصار طبقات درباریان و جنگاوران بود . تربیت بدنی بخش وسیعی از آن را در بر میگرفت.
تحقیقات نشان میدهد که در جوامع اولیه چهار موضوع به عنوان موضوعات تعلیم و تربیت مد نظر بوده است:
1- تنومندی و جنگاوری برای دفاع از خود، خانواده، قبیله و همچنین توانای امرار معاش.
2- فراگیری آ داب و رسوم و سنت های قومی و قبیلهای.
3- تعلیمات مذهبی ، پرستش و عبادت آنچه را معبود میدانستند.
4- هنرهای گوناگون زمان، از سخنوری گرفته تا موسیقی و رقصهای سنتی و مذهبی.
در این میان تنومندی و جنگاوری و آموزش مسائل ایمنی و زیستی از اهمیت بیشتری برخوردار بود و به عنوان پایه و اساس آموزش برای پسران محسوب میگردید. بدین لحاظ آموزش مهارتهایی چون شمشیر زنی، اسبسواری، دویدن، کمانکشی و تیراندازی و غیره در راس آموزشها بود و افراد از کودکی و نوجوانی ناگزیر به فراگیری آنها بودند.
مقدمهای بر پیدایش و شناخت تربیت بدنی
برای شناخت پدیدهای به نام تربیت بدنی ابتدا بایستی بازگشتی به گذشته داشت و از دید تاریخ هم فراتر رفت. بر مبنای اطلاعات و نشانههائی که از زندگی انسان اولیه در دست است، میتوان جای پای فعالیت های تربیت بدنی را پیدا کرد. بر همین مبنا اگر انسان را در اولین دوره پیدایش یعنی دوره تلاش برای خوراک مورد بررسی قرار دهیم ، میبینیم که دو عامل حرکت و مهارت نقش بسیار مهمی در زندگی انسان این دوره بازی میکنند. به عبارت دیگر حرکت که نتیجه طبیعی عملکرد اندام ها و واکنش ارگانیسم در برابر محیط بود ازیک طرف وازطرف دیگرمهارت که بر اثر تکرار طرح های حرکتی و پالایش آنها از محرک های اضافی و هماهنگی عصبی و عضلانی بدست می آید. در مجموع انسان آن روزگاربرای حفظ جانش در برابر خطرات طبیعی و حمله حیوانات و همچنین برای شکار حیوانات و تهیه غذا میبایستی از قابلیت های بالقوه جسمش به خوبی بهرهبرداری کرده و حتی سعی در افزایش و توسعه این قابلیت ها بنماید.
در این رهگذر تکرار اعمالی خاص مانند دویدن، پریدن، پرتاب کردن، و غیره به طور طبیعی زمینه را برای تبدیل این حرکات به مهارت فراهم آورد، در نتیجه این تبدیل ، به تدریج حرکات اضافی حذف و کنترل عصبی و عضلانی بهتر انجام شد. در مجموع قابلیت انطباقپذیری بدن انسان در برابر فشارهای وارد بر آن موجب گردید که به تدریج امکانات حرکتی روز به روز توسعه یابد.
در این مسیر تکاملی انسان با ساختن ابزار و بهرهبرداری از آن مرحله جدیدی را آغاز کرد، که در اصطلاح جامعهشناسی به آن دوره تولید خوراک میگویند، تحولاتی که پس از کاربرد ابزار در زندگی انسان ایجاد شد، سرآغاز پیدایش اولین تمدن ها گردید که در واقع انسان کوچنشین شکارچی را که به دنبال شکار و محیط مناسب، دائماً در حال حرکت بودند، در مناطق خوش آب و هوا به صورت قبیله برای زیست در یک جا فراهم آورد.این تحولات بر فعالیت های تربیت بدنی هم اثر گذاشت و در واقع این گونه فعالیت ها این بار ابعاد تازهای پیدا کردند یعنی آن حالت طبیعی و خود انگیختهای که فعالیت های جسمانی در گذشته داشتند و بر حسب ضرورت به شکلی کاملاً طبیعی تکامل پیدا کرده بودند این بار علاوه بر رفع نیازهای اولیه به عنوان بخش هائی از حرکات و مهارت ها با شناختن دقیق تر از گذشته و هدفی جدا از زندگی روزمره انتخاب و در قالب شکل های خاص تمرین برای افزایش آمادگی و کارائی جنگی افراد به کار برده شدند. به عبارت دیگر فعالیت های تربیت بدنی این مرحله در چارچوب نظام تعلیم و تربیت مربوط به جوامع آن روزی جائی را پیدا کردند، منتهی جنبه نظامی و لشکری داشت و حتی در تعلیم و تربیت عمومی اقوام باستانی نظیر ایران ، چین ، یونان ، اسپارت و روم قدیم نیز به دلیل وجود جامعه طبقاتی آن روزگار که تعلیم و تربیت را در انحصار طبقه خاصی قرار می داد برنامه تربیت بدنی به عنوان مهمترین بخش تعلیم و تربیت عمومی بر اساس اهداف نظامی برنامهریزی گردید.
در هند تعلیم بودا به لزوم عدم توجه به جسم و خوار شمردن آن تأکید داشتند و مردم را تشویق و ترغیب میکردند تا از طریق ریاضت به یک نوع تعالی روحی و پیوستن به نیروی برتر برسند. در کشور چین به عکس هند، فعالیت های تربیت بدنی از یک حالت قدومیت برخوردار بود و برخی حرکات مثل بوکس و کشتی در مراسم مذهبی اجرا میگردید و حتی چینیها برای شفا دادن بیماران اجرای اینگونه فعالیت ها را مفید و مؤثر میدانستند . در یونان فیلسوفانی نظیر افلاطون و سقراط و ارسطو به لزوم توسعه و پرداختن به فعالیت های تربیت بدنی تأکید فراوان داشتند ، چنانکه افلاطون در دستورات خود برای ایجاد یک جامعه ایدهآل پرداختن به فعالیت های تربیت بدنی و ورزشی را ضروری دانسته و سقراط نیز عقیده داشت که انسان بایستی نیروها و زیبائی های نهفته در جسمش را به وسیله فعالیت های تربیت بدنی توسعه دهد و عدم توجه و بی خبری از آنها را برای انسان خفتآور دانسته است و در ایران باستان در سیستم تعلیم و تربیت که برای طبقات بالای جامعه مثل: شاهزادگان و موبدان و لشگریان وجود داشت برای فعالیت های تربیت بدنی ارزش بسیار قائل بودند و ورزش هائی نظیر سوارکاری ، تیراندازی ، شنا، زوبین اندازی و غیره رواج داشت
تربیت بدنی چیست؟
تربیت بدنی فرایندی است آموزشی- تربیتی که هدف آن بهبود بخشیدن به اجرا و رشد انسان از طریق فعالیت های جسمانی است. تعریف فوق برداشتی است کلی از تعلیم و تربیت که نشاندهنده فرآیند مستمر یادگیری و تکامل در طول زندگی است.
تربیت بدنی شامل کسب و پردازش مهارت های حرکتی، توسعه و نگهداری آمادگی جسمانی برای تندرستی و سلامتی، کسب دانش علمی درباره فعالیت های جسمانی وتمرین و توسعه تصور وذهنیت مثبت از فعالیت های جسمانی به عنوان وسیلهای برای بهبود اجرا و عملکرد انسان است.
تربیت بدنی نه تنها به فواید جسمانی حاصل از شرکت در فعالیت های بدنی توجه دارد، بلکه بالا بردن دانش و آگاهی و ایجاد موقعیت های مناسب برای یادگیری و فعالیت مداوم را نیز مورد توجه قرار میدهد. برای عینیت بخشیدن به فواید تربیت بدنی، مربیان باید در تدوین برنامههای کامل و انتخاب آگاهانه فعالیت ها کوشا باشند تا از این طریق نهایت استفاده نصیب شرکتکنندگان گردد.
اهداف تربیت بدنی و ورزش
1ـ هدف های بهداشتی و تندرستی
ـ تامین سلامت و بهداشت بدن و تجهیز آن در برابر عوارض و بیماری ها.
ـ تسهیل شرایط رشد و تقویت بدن در حد امکان و توان و رعایت جنبه اعتدال در آن.
ـ ایجاد ورزیدگی و هماهنگی در بین اعضاء و اندام ها به منظور برخوردارشدن از قدرت ، سرعت و چابکی.
ـایجاد مقاومت و افزایش میزان تحمل و عادت دادن آدمی به صبر واستقامت در برابرسختی ها.
ـ دستیابی به قدرت و کنترل ارادی اعضای بدن و به کار انداختن ارادی آنها.
ـ بازسازی و نوتوانی بدن به منظور رفع نقایص جسمی و نارسائی های فیزیکی و افزایش میزان کارایی بدن.
2- هدف های پرورش و اخلاقی
ـ پرورش روان و ایجاد زمینه برای استقلال شخصیت، سعه صدر، همت بلند، ایثار و فداکاری.
ـ دستیابی به مراتب قوت قلب، جرأت، شهامت، استقامت و پایداری و تقویت روحیه.
ـ رشد و پرورش ، رغبت های مثبت و جهتدهی آنها به سوی خیر و کمال.
ـ توجه به کرامت و والایی خود و خویشتنداری در برابر نابسامانی ها و مفسدهها.
ـ افزایش توان و قدرت تصمیمگیری های سریع، عادلانه ، اقتصادی و مشروع.
ـ رشد و پرورش توجه و دقت، مقایسه و تشخیص و جهت دادن به آنها.
3- هدف های روانی
ـ تقویت روان و افزایش توانمندی آن در مبارزه باهوای نفسانی وغلبه برحسادت ، خودپسندی و کینهتوزی.
-تعدیل عواطف و کنترل حالاتی چون خشم، ستیز ، ترس و محبت.
ـ پاک کردن روان از نگرانی ها ،انزواجوئی ها، یأس ها و ترس ها.
ـ تعدیل رقابت و پذیرش اصول معقول در زندگی روزمره.
ـ دستیابی به شادابی و نشاط که همواره برای تداوم و رشد حیات ضروری است.
ـ پرورش فرد، هوش و قوه کنجکاوی و دیگر ذخایر وجودی انسان.
4- هدف های حرکتی و مهارتی
ـ شناخت استعدادهای حرکتی و پرورشی و شکوفایی آنها و دیگر قابلیت های فطری و استعداهای خدادادی.
ـ تمجید فرهنگی و تقویت حس زیباشناسی در حرکات.
ـ یادگیری مهارت های حرکتی و ورزشی و ایجاد هماهنگی عصبی و عضلانی.
ـ بهرهمند شدن از فعالیت های حرکتی و جسمی در گذراندن سالم اوقات فراغت.
5- هدف های اجتماعی ورزش
حرکت و جنبش از ویژگی های حیات انسان و دارای انگیزه و ریشهای در سرشت او و عاملی برای رشد و سلامت و نشاط اوست.
انسان نیازمند به حرکت است. منع انسان از حرکت نه تنها موجب توقف رشد بلکه سبب افسردگی ، بروز رفتار ناهنجار، از دست رفتن شور و نشاط زندگی وی میگردد. نیاز انسان به حرکت و فعالیت در طول حیات تاریخی او همواره با کسب تجارت و کشف روش های جدید برای رفع آن همراه بوده است.تربیت بدنی و ورزش در طول تاریخ زندگی انسان به شیوههای گوناگونی متجلی شده است ورزش های امروزی صورت مختلفی از فعالیت های جسمی و تربیت بدنی است که در چهار چوب نظام تعلیم و تربیت هر جامعه و همراه با ارزش های فردی و اجتماعی آن موجبات پرورش فکری و جسمی کودکان و جوانان را فراهم میکند. تربیت بدنی و ورزش جزء لاینفک تعلیم و تربیت و وسیلهای برای رسیدن به سلامت جسمی وروحی نسل جوان است . نباید چنین تصور شود که تربیت بدنی امری بیارزش و تفنّنی است و صرفاً وسیلهای است که موجبات سرگرمی و مشغولیت کودکان و جوانان را فراهم میسازد، برعکس باید آن را جزء مهمی از فعالیت های زندگی به شمار آورد. مفاهیمی مانند تندرستی ، بهداشت ، رشد فردی و اجتماعی و سلامت روحی، ارتباط نزدیکی با تربیت بدنی و ورزش دارد . نگاهی به تاریخ نشان میدهد که ملل متمدن جهان همواره به نقش و اهمیت ورزش توجه داشتهاند و از آن در پرورش جوانان خود و آماده کردن آنها برای مشکلات فردی و اجتماعی استفاده میکردند.
شرایط اضطراری و جنگ های عقیدتی سیاسی ملت ما با استکبار جهانی ، ضرورت توجه و توسعه تربیت بدنی را در بین اقشار مختلف جامعه دو چندا ن میسازد تا آنان را در مقابله با ترفندهای استکبار جهانی هر چه بیشتر مهیا و آماده سازد.
تربیت بدنی در ایران باستان
اگر چه براساس آنچه گذشت تقریباً تمامی جوامع و کشورهای باستانی به دلیل ویژگیهایی خاص آن جوامع، نقش تعیین کننده و اهمیت حیاتی برای تربیت بدنی قائل بودند اما دو کشور بیش از سایر کشورها به تربیت بدنی در نظام تعلیم و تربیتی خود اولویت میدادند. این دو کشور یکی ایران و دیگری یونان بودند. این اهمیت دو دلیل عمده داشت، یکی حفظ و حراست از مرزها و دیگری کسب خصلتهای عالی انسانی از طریق سلامتی و نیرومندی . چه ایرانیان باستان نیرومندی را اساس راستی و درستی و کسب سجایای اخلاقی میدانستند و سستی و کاهلی را مایه فرومایگی و نادرستی. از مطالعه تاریخ ایران باستان میتوان دریافت که برخورداری از سجایای اخلاقی همچون گذشت، شجاعت، جوانمردی، فروتنی، داشتن چشم و دل پاک و نیکی کردن از خصوصیات یک ایرانی آزاده محسوب میگردیده است.
به دلیل نقش محوری و تعیین کنندهای که ایرانیان برای تربیت بدنی قائل بودند از سنین بسیار پائین کودکان را مورد آموزش هنرهای مختلف( هنر را به معنی باستانی واژه بکار میبریم) از جمله اسبسواری، تیراندازی، شنا، چوگان و هاکی قرار میدادند.« هرودوت» مینویسد ایرانیان سه چیز را از پنجسالگی به کودکان خود میآموختند: سواری، تیراندازی و راستگویی. بدین ترتیب میتوان دریافت که تربیت بدنی از چه ارزش و اهمیتی در نزد ایرانیان باستان برخوردار بوده است.
تربیت بدنی در یونان باستان
یونان باستان مهد علم و دانش، گهواره نوابغ و بزرگان ادب و فلسفه دوران باستان و سرزمین المپیک بوده است. در واقع امروز کمتر ایده، فکر، اندیشه علمی و فلسفی است که ریشه در یونان باستان به ویژه عصر طلائی نداشته باشد. به موازات پیشرفت علم و دانش تعلیم و تربیت و هنر نیز دوران طلائی خود را در یونان باستان تجربه کرد.
در این سرزمین بر اساس قانون تعلیم و تربیت اجباری، والدین موظف بودند از شش سالگی فرزندان خود را در اختیار مدرسه بگذارند. بر اساس مقررات حکومت، هر کس خواندن و نوشتن و شنا کردن بلد نبود در پایینترین سطح و شرایط اجتماعی قرار میگرفت. تعلیم و تربیت در اسپارت زیر نظر مستقیم دولت انجام میشد و دو رشته داشت: تربیت بدنی و ادبیات برنامه تربیت بدنی شامل دو، شنا، ژیمناسیک، آموزش شکار، سواری (حتی بر اسب های برهنه) پرتاب سنگ و دیسک و وزنه، مشتزنی، کشتی و انواع بازی با توپ بود. هدف اصلی از فراگیری این مهارت ها آموزش سپاهی گری بود. زیرا یونانیان باستان در نظر داشتند انسانهایی جنگجو، مقاوم و شجاع یا در واقع « مرد عمل» تربیت کنند. اسپارتیها بیگمان نخستین پایهگزاران شیوههای تربیت بدنی در نظام آموزشی به شمار میروند و دیگر کشورهای گیتی شیوههای مزبور را از آنان تقلید و اقتباس کردهاند. با این وجود آشنایی و آموزش هنرها از جمله موسیقی از نظر دور نبود زیرا همواره این خطر وجود داشت که آموزشهای مختلف ورزشی و نظامی جوانان را خشن، تندخو و بیرحم بار آورد؛ لذا از انواع هنرها از جمله موسیقی برای تلطیف روح جوانان استفاده میشد.
در آتن تعلیم و تربیت زیر نظر معلمین مخصوص که به همین منظور آموزش دیده بودند انجام میشد و تربیت بدنی قسمت اعظم این آموزشها را تشکیل میداد. زیرا آنها نیز همانند ایرانیان ورزش و تربیت بدنی را فقط عامل رشد و توسعه قوای جسمانی نمیدانستند، بلکه معتقد بودند راز تکامل خصلت های عالی انسان در فعالیتهای بدنی نهفته است، بدین لحاظ آموزشهای اخلاقی به هیچ وجه کم اهمیت شمرده نمیشد.
یکی از افتخارات آتنی ها برگزاری المپیک بود که از سال 776 قبل از میلاد مسیح به افتخار « زئوس» خدای اساطیری یونان هر چهار سال یکبار در « المپیا» برگزار میشد.
المپیا اولین دوره بازی های المپیک باستان، 776 سال قبل از میلاد مسیح در دشت «المپیا»واقع در دامنه کوه المپ برگزار شد. یعنی 2780 سال قبل «کورئبوس» مردی از اهالی آلیس است که او را اولین قهرمان المپیک باستان می نامند و البته گفته می شود که قبل از تاریخ یاد شده المپیاد باستان برگزار می شده و کورئبوس قهرمان دو 200یارد اولین نفری است که تاج زیتون را روی سرش گذاشته اند. آن موقع هم المپیادها با وقفه ای چهار ساله برگزار می شده اند و اگر المپیک نوین فقط 105 سال عمر کرده ،المپیاد باستان انقدر ریشه دار بوده که 1200سال متمادی برگزار شود و بیش از 1000 سال باید صبر کرد تا عمر المپیک نوین با نمونه باستانی اش برابری کند. در آن بازی های تاریخی ورزشکاران از تمام نقاط مدیترانه به دشت المپیاد می آمدند تا برای پیروزی و دریافت تاج زیتون مبارزه کنند. دویدن،پرتاب اجسام، ارابه رانی،پرش ها و کشتی ورزش هایی هستند که از همان دوره های نخستین در برنامه های المپیک گنجانده شدند. مسابقات کشتی هم به این صورت برگزار می شده که شرکت کنندگان بدن خود را با روغن زیتون چرب می کردند و بلافاصله پس از مسابقه بدن های روغنی و شن چسبیده شان را با منبع آبی که نزدیک محوطه اصلی بود، می شستند. المپیاد باستان به ورزشکاران یونانی محدود نمی شده و از ایتالیا ،آسیای صغیر،جنوب روسیه ،مهاجر نشینان مارسی و... هم نمایند گانی به «المپیا» می آمدند. هر کسی قهرمان المپیاد می شد سوای تاج زیتونی که بر سرش می گذاشتند ، مجسمه اش را هم از مرمر می تراشیدند و شعرا نیز در مدح آنها قصیده های را می سرودند تا قهرمان المپیک را جاودانه کنند. مسابقه ای هم با نام پان کراسیون برگزار می شده که تلفیقی از کشتی و بوکس بوده . سوگند المپیک که در المپیک نوین هم رایج است را باید میراث المپیاد ها بدانیم . اجرای قوانین، رعایت مقررات مسابقه ، دوری کردن از خشونت های خاص رومی ها و ... اصولی بوده که برگزار کنندگان المپیاد ها تاکید خاصی بر اجرای شان داشته اند. در دشت المپیا و در قسمت مرکزی آن معبدی وجود دارد که آن را به «هرا» همسر زئوس منتسب کرده اند که مشعل المپیاد ها را در همین معبد روشن می کردند. وقتی مشعل افروخته می شد به صورت کاملا رسمی آتش جنگ های قومی خاموش شده و تمامی اختلافات تا پایان بازی های مسابقات المپیک مسکوت گذاشته می شد. المپیادها جنبه ای کاملا آ یین داشته اند و این مسئله فوق العاده جالب می نماید چرا که در همان عصر، گلادیاتورها در روم برای کشتن همدیگر نیزه می کشیدند و جمعیت انبوهی از طبقات مختلف نیز برای تماشای کشته شدن یکی از دو طرف یا حتی هر دو رقیب به مکان هایی مثل ماسنزا می رفتند. اما افسانه ای ترین قهرمان المپیاد ها پهلوانی است به نام «میلو» که اهل کروتون بود. او یگانه قهرمانی است که در شش المپیاد پیاپی حریفان خود را شکست داد.
نظرات افلاطون رباره تربیت بدنی
از آغاز دوران جنگهای ایران و یونان تا فتح یونان به دست اسکندر مقدونی( تقریباً دورهای از سال 338 تا 480 قبل از میلاد) یونان، دوران درخشانی را از نظر علم و دانش و فلسفه پشتسر گذاشت. این دوران نه تنها یکی از دوران افتخارآمیز یونانیان به شمار میرود، بلکه هنوز پس از گذشت حدود 2500 سال، علوم بشری از دستاوردهای علمی آن دوران احساس بینیازی نمیکند. به همین دلیل آن دوران را عصر طلائی نامیدهاند. در این عصر سه تن از مشاهیر بزرگ جهان و افتخارات یونان باستان پا به عرصه گیتی گذاشته و در زمینههای علم و فلسفه تئوری ها و نظراتی را ارائه دادهاند که بسیاری از آنها تا کنون استحکام علمی خود را حفظ کردهاند. این سه نفر سقراط، افلاطون و ارسطو بودند. در این میان نظرات تربیتی « افلاطون» بیش از دو فیلسوف دیگر از دیدگاه تربیتبدنی قابل بحث و بررسی است.
« افلاطون» در سال 427 ق.م در آتن به دنیا آمد. پدرش از خانواده حکام و پادشاهان و مادرش از نوادگان «سولون»( قانونگذار معروف آتن) بود.
« افلاطون» از نوجوانی به مطالعه هنر و ادبیات پرداخت و اشعاری نیز سرود. وی در 20 سالگی با سقراط آشنا شد و به فلسفه روی آورد. او به قدری شیفته افکار و عقاید سقراط شد که تا پایان عمر شاگردی او را پذیرفت و حتی به دلیل توجه سقراط به اخلاق، « افلاطون» نیز به فلسفه اخلاقی روکرد.
یکی از برجستهترین آثار افلاطون« مدینه فاضله» است. وی در این کتاب ضمن تشریح عدالت در روابط اجتماعی و سیاسی جامعه به این نتیجه میرسد که برای ساختن « شهری زیبا و نیک» باید انسانهای جدید، با تعلیم و تربیتی ویژه به وجود آورد. لذا این اثر مبین نظرات تربیتی افلاطون نیز میباشد. نظرات تربیتی وی با پارهای از نظرات دانشمندان اسلامی و ایرانی و بسیاری از علما ی تعلیم و تربیت مبنی بر اینکه نوع تعلیم و تربیت و محیط اجتماعی میتواند انسانها را به حضیض ذلت سوق داده یا به اوج عزت برساند مطابقت دارد.
« افلاطون بر این نکته تأکید میکند که اگر جامعهای، زنان را از تربیت محروم سازد، نیمی از توان و نیروی خود را نادیده گرفته، به هدر میدهد. بدینسان افلاطون بر خلاف رسم و عقیده رایج زمان خود بر ان نیست که شایستگی طبیعی زن فقط درخانهداری است بلکه بر آن است. که نه تنها زنان میتوانند و باید در کارهای جامعه شرکت کنند بلکه حتی چه بسا میتوانند به دفاع از کشور برخیزند و به زمامداری نیز برگزیده شوند. از این رو است که برنامه تربیتی افلاطون برای زنان و مردان یکسان است.
ارائه نظراتی تا این حد منطقی و مبتنی بر تئوری های تعلیم و تربیتی و علمی قرن بیستویکم نشانه شایستگیهای علمی و عمق تفکرات افلاطون است. نظرات او در رابطه با تربیت هم زیبا و خواندنی است:«پس تربیت دو گانه است. از یک سو تربیت فرد است و از سوی دیگر تربیت جامعه. تربیت فرد نیز دوگانه است: یکی تربیت تن است و دیگری تربیت روان. تربیت تن یعنی پروراندن تواناییهای جسمانی و نیرومند کردن تن در برابر سختیها و شرایط گوناگون و همچنین آماده کردن آن برای انجام کارهای دشوار و نیز جنگاوری.
تربیت روان یعنی شکافاندن تواناییهای آن و پروراندن جنبههای گوناگونش چنانکه به آنچه با طبیعتش خویشاوندی دارد یعنی نیک، زیبا و حقیقی است، رو کند و از بدی و زشتی و باطل روی گردان شود» افلاطون بر آن است که تربیت تن و روان آدمی باید از دوران کودکی آغاز گردد. زیرا به همان سان که برای رشد طبیعی یک گیاه لازم است نخستین جوانههای آن از هر گزندی مصون باشند، شکوفایی تواناییهای جسمانی و معنوی کودکان نیز نیازمند زمینهای مناسب است و از این رو لازم است سازمانی چه از نظر جسمانی و چه از نظر روانی آماده هر گونه پذیرش باشد.
او در تأکید بر این نکته تا آنجا پیش میرود که میگوید پرورش کودکان باید حتی پیش از دنیا آمدن آنان با تمرینها و ورزشهایی که مادران حامله انجام میدهند و نیز گذراندن آن قسم زندگانی که با آرامش همراه باشد آغاز گردد.
پس از تولد باید زندگانی کودک همراه با حرکت و جنبش باشد و نیز شرایط زندگانیش چنان باشد که از یک سو دست خوش درد و ترس و تشویق نباشد و از سوی دیگر نازپرورده بار نیاید. زیرا نه فقط برای کودک بلکه برای بزرگسالان نیز چنین است که راه حقیقی زندگیشان باید راهی باشد میانه کامجویی، درد و رنج، تا بتواند بیآنکه اسیر لذت جویی شوند یا از درد و رنج فرسوده گردند به شادی همراه با آرامش دست یابند.
افلاطون نقش بازی را دررشد و پرورش کودکان و نیز تحول منش آنان بخوبی میشناسد و بر آن است که لازم نیست برای کودکان قاعدههایی تعیین کنیم. باید آنها را به حال خود بگذاریم. زیرا همین که گروهی از آنان در یک جا فراهم آیند به بازیهایی که با طبیعتشان سازگار است میپردازند و در واقع آنها را اختراع میکنند. اما از سه سالگی بهتر است که بازی آنها در پرستشگاه های هر ناحیه و زیر نظر مربیان انجام گیرد و دقت شود تا کودکان ازراه بازی به پیروی از نظم خو بگیرند و در صورت بینظمی و بیقانونی، مربیان میتوانند به تنبیه کودکان بپردازند اما به شرط آنکه این کار به هیچ وجه به صورت کوچک کردن کودکان و اهانت به آنها در نیاید و با خشم همراه نگردد.
تربیت بدنی در قرون وسطی
در فاصله بین قرون پنجم تا چهاردهم میلادی، اروپا دوران سیاهی را از نظر علم، دانش، تعلیم و تربیت، اقتصاد و فرهنگ پشتسر گذاشت که به قرون وسطی معروف است.« اروپای قرن دهم فقیر و توسعهنیافته و کم جمعیت بود. لااقل در نیمی از اراضی به علت پوشیده بودن از جنگل و مرداب زراعت نمیشد. جنگ، بیماری، قحطی و مرگ و میر نوزادان و بیتوجهی به مسایل بهداشتی، جمعیت اروپا را کم نگاه میداشت. حد متوسط عمر فقط سیسال بود. سفر کردن و ارتباط مردم با یکدیگر معمول نبود. تعداد کسانی که در مدت عمر خود 15 کیلومتر از زادگاه خود دور شده و به جای دیگر سفر کرده بودند از صدی بیست مردم کمتر بود. مردم اروپای غربی از سه طبقه تشکیل میشدند، فئودال های بزرگ که بر تیولها فرمانروایی داشتند و در جنگ ها شرکت میکردند، روحانیون که در خدمت کلیسا بودند و روستائیان که بر روی زمین کار میکردند تا وسیله معاش خودشان و روحانیون و فئودال ها را فراهم آورند...
روستائیان حقوق چندانی نداشتند و تقریباً یکسره در اختیار فئودال های خود بودند و علاوه بر زراعت خدمات دیگری که به آنان ارجاع میشد( مانند بریدن جنگل، بردن غله به انبار، مرمت راه ها و پل ها) انجام میدادند. روستائیان ، اجارهها و مالیات های گوناگون میپرداختند . روستائی ناگریز بود که گندم خود را در آسیاب ارباب آرد کند ، نان خود را در نانوایی او بپزد و آب انگور او را در عصارخانه بگیرد و در مقابل هر یک از این کارها چیزی به ارباب بپردازد. چون پول نادر بود، روستائیان بدهی خود را با گندم، جو، تخممرغ و ماکیان و مرغان زمین خود میپرداختند.
روستائی در کلبه ابتدایی محقری زندگی میکرد و بر کیسهای پر از کاه میخوابید. نان سیاه، تخممرغ، تخم ماکیان و سبزیجاتی مانند کلم و شلغم میخورد. کمتر به گوشت دسترسی داشت و اجازه شکارکردن و ماهی گرفتن نداشت.
در چنین اوضاع اسفباری مشخص است که تعلیم و تربیت از چه جایگاه و شرایطی برخوردار است. دهقانان و صنعتگران مطلقاَ سواد نداشتند. در واقع آموزش آنها اصلاَ اهمیت نداشت . برای طبقه حاکم مطلوب این بود که توده مردم در فقر و جهل نگاه داشته شوند تا آنان بتوانند به استثمار خود ادامه دهند. علاوه بر توده محروم بسیاری از افراد مرفه و صاحب تمکن طبقات عالی هم سواد نداشتند. حتی بسیاری از افراد مرفه و صاحب تمکن طبقات عالی هم سواد نداشتند. حتی بسیاری از پادشاهان نیز خواندن نمیدانستند. امپراطور«هانری چهارم» را تنها به این دلیل که میتوانست بخواند و بنویسد میستودند. اما در کلیسا وضعیت متفاوت بود . کلیسا به روحانیونی نیاز داشت که بتوانند بخوانند و بنویسند و بسرایند و مردم را موعظه کنند و رسوم اطاعت از اربابان را به آنها بیاموزند. لذا در طی قرون متمادی تعلیم و تربیت به طور کامل در انحصار روحانیون قرار گرفته بود. اما مشکل عمده این بود که زبان رسمی آموزش، زبان لاتین بود. ادبیات، کلیسا، کتاب های درسی فقط این زبان را به رسمیت میشناختندو این زبان هم برای عامه مردم غیر قابل فهم بود. بدین ترتیب تعلیم و تربیت با زبان ویژهاش از توده مردم جدا بود. تنبیه بدنی در نظام تربیتی بیداد میکرد. درتصاویر مدارس قرون وسطی معمولاَ معلم با ترکهای در دست مشخص گردیده است. در این دوران عبارت« زیر سایه ترکه زندگی کردن» سمبل تعلیم و تربیت بود.
در تعلیم و تربیت کلیسایی تربیت بدنی مفهومی نداشت . بازیهای المپیک به سال 394 میلادی منسوخ شد . چشم پوشیدن از مواهب مادی ، ترک امور دنیوی و در سختی قرار دادن بدن نوعی تقدس محسوب میگردید . تحمل رنجها ، مشقات و داشتن زندگی محقر فضیلتی بود که هر کس نمیتوانست داوطلبانه از فیض آن بهرهمند شود. توجه به مسائل جسمانی، پرورش تن و تقویت بدن مغایر با تعلیمات کلیسا بود زیرا نیازی به این نوع تربیت مشاهده نمیشد. همه چیز باید در پناه معنویت ، صبر، تحمل و گذشت حل میشد حتی هجوم و ظلم و فساد و قتل و غارت : اما به هر حال سایر مردم به ویژه فئودال ها و استثمارگران برای دفاع از منافع، سرزمینها ، مایملک، ثروتهای خود و دفاع از مال و جان رعیت که به هر حال بایستی وجود داشته باشد تا بتواند بهره دهد نیاز به قوه قهریه و سرباز و سردار داشتند. لذا در هر منطقه ، بستگی به وسعت و ثروت منطقه ، قشون کوچک یا بزرگی با تعداد متنابهی سرباز و فرمانده و شهسوار وجود داشت که تحت نظارت و فرمان فئودال ها بودند. در واقع همیشه چه در زمان صلح و چه در زمان جنگ ، زندگی سربازان و مردان جنگی را فئودال ها تأمین میکردند؛ زیرا زندگی فئودال ها بر قوه قهریه و جنگ استوار بود. لذا این عقیده را رواج داده بودند که یگانه زندگی افتخار آمیز زندگی جنگجویان است. بنابراین برای این قشر تعلیماتی مانند دویدن، شمشیر زدن، جنگیدن با گرز و نیزه و انواع سلاح ها، اسب سواری و نبردهای تن به تن از اهمیت خاص برخوردار بود. مرسوم بود که به هنگام لزوم فئودا ل ها و سردارانشان زرههای سنگین میپوشیدند و بر اسب های بزرگ جنگی سوار میشدند و با نیزهها و شمشیرهای سنگین به جنگ میپرداختند. « طرز سلوک و رفتار مردان جنگی رفتهرفته تحت نظام خاص شهسواری در آمد. شهسوار باید در جنگ شجاع باشد، با مراعات مقررات معین جنگ کند، به وعدههای خود وفادار باشد و از کلیسا دفاع کند. شهسواری مقتضی مراعات رفتار جوانمردانه نسبت به زنان نیز بود.
تربیت بدنی از دیدگاه اسلام
ضرورت شناخت انسان از تربیت بدنی
مسئله تربیت بدنی جزو علوم انسانی است، لذا ابتدا بایستی انسان شناخته شود تا چگونگی تربیت بدنی که برای انسان مطرح است روشن شود. انسان در جهانبینی اسلامی داستانی شگفت دارد به قول استاد شهید مرتضی مطهری انسان در اسلام تنها یک حیوان مستقیمالقامه که ناخنی پهن داشته و با دو پا راه می رود و سخن می گوید، نیست، این موجود از نظر قرآن کریم بسیار ژرفتر و مرموزتر از این است که بتوان آن را با چند کلمه بیان نمود . شناخت انسانها یعنی شناخت خود و بدون آن ما دچار نوعی ناخودآگاهی خواهیم شد که چراغ درخشان آگاهی و دانش نمیتواند ما را به جائی راهبر گردد. و این همان کمبود فاجعهآمیزی است که انسان امروز را علیرغم موقعیتهای خیرهکنندهاش در جهان علم، از فهم درست معنی زندگی و مفهوم وجودی خویش محروم ساخته و به قول دیوئی او را از انسان قدیم در حاکمیت بر خویش ضعیفتر و ناآگاهتر نموده است . بدین جهت پیشرفت های حیرتانگیزی که سیستم تعلیم و تربیت جدید کرده و از امکانات عظیم تکنولوژی تا آخرین کشفیات علمی روانشناسی برخوردار شده است، به غیر از تجهیز نسل جدید در زمینه فراگیری علمی و فنی و فکری ، نه تنها هیچ گونه موقعیت درخشانی به دست نیاورده بلکه از بسیاری جهات حتی نسبت به نظام ها و مکتب های تربیتی گذشته نیز عقب مانده است.
در تربیت بدنی و ورزش که محور اصلی آن بر تعلیم و تربیت نهاده شده و نیز برای گوناگونی در مفاهیم و ارزش های حاکم بر آن که در گذشته سبب دور شدن انسان از انسانیت و حتی کشاندن جوانان ما به سمت غرب و یا شرق میگردید، بایستی همواره این شناخت و آگاهی استمرار یابد و براساس این معرفت که از قرآن و سنت است نه تفکر و اظهار نظرهای افراد بریده از منبع وحی، بلکه روش های تربیت و شکوفایی استعدادهای او مورد دقت قرار گیرد.
پرورش بعد جسمانی
اسلام همه پیروان خود را موظف به محافظت دقیق از جسم و بدنشان میدادند. انَ لبدنک علیک حقٌّ(تن و بدن تو بر تو حقی دارد که باید آن را ادا نمایی).
اداء حق بدن ایجاب میکند که انسان در در حفظ و حراست و رساندن حوائج آن بکوشد و از سلامت و تندرستی خویش پاسداری کند و بدنش را از ضعف و سستی و امراض گوناگون دور کند.
جالب است که بدانید در کتب فقه و آداب اسلامی ابوابی دیده میشود که عموماً برای حفظ سلامتی بدن و بهرهبرداری های معقول از عوامل لذت، دردنیا به خاطر هدف های معقول و شروع قواعد و ضوابطی ارائه شده حتی در بعضی از کتب برخی از ورزش ها را به منظور تقویت جسم در جهت اهداف انسانی مورد عنایت قرار میدهد. سوارکاری و تیراندازی و همچنین تعلیم شنا برای فرزندان اصولاً هر نوع ورزش سالمی که به جسم و بدن توان و نیرومندی بیشتری عطا کند در تعالیم اسلام مطلوب است.
رسول اکرم(ص) که تندرستی را بالاترین نعمت ها میداند، میفرماید:
(یک انسان با ایمان و قوی محبوب تر از یک مومن ضعیف و ناتوان است)
مولای متقیان هنگام راز و نیاز با پروردگار از خدای خویش میخواهد تا اعضای وی را برای خدمت گزاری نیرومند گرداند .قوّ علی خدمتک جوارحی.
از آنجا که هدف نهائی انسان مسلمان نزدیکی به پروردگار از طریق اجرای دقیق و کامل فرمان های الهی است و با در نظر گرفتن این نکته که انسان تندرست در اجرای فرائض به ویژه آن دسته از احکام که با توانائی تن رابطه مستقیم دارد همچون (نماز، روزه، حج ، جهاد، حمایت از مستضعفان) توفیق بیشتری خواهد داشت. بدیهی است که تربیت بدنی و ورزش که ضامن سلامت و فزاینده توانایی تن و موجب تعادل جسم و روان انسان است در معیار ارزشها در سلام جایگاهی والا دارد و بیهوده نیست که پرورش بدن به منظور حفظ تندرستی و نیرومند ساختن جسم از ضروریات اسلام شمرده شده است.
کسب مهارت های جنگی به منظور شرکت در جهاد و حمایت از مستضعفان همواره مورد توجه اسلام بوده و حلال بودن شرطبندی در اسب سواری و تیراندازی در حالیکه هر گونه شرطبندی در دین اسلام حرام است بهترین شاهد این مدّعاست.
به هر صورت با سخن گهربار حضرت رسول اکرم(ص) این مبحث را به پایان می بریم:
بازی کنید، تفریح کنید، زیرا دوست ندارم که در دین شما خشونتی دیده شود.
حوزههای وابسته به تربیت بدنی
تندرستی، تفریحات سالم و حرکات موزون به عنوان حوزههای وابسته به تربیت بدنی و ورزش شناخته شدهاند. این حوزهها با تربیت بدنی و ورزش اهداف مشترک بسیاری دارند و هدف آنها پرورش تمام ابعاد وجودی انسان و بهبود سطح کیفی زندگی اوست. ارتقای سطح تندرستی، دنبال کردن فعالیتهای مفید تفریحی، تجاربی هستند که همراه فعالیتهای حرکتی در قلمرو تربیت بدنی و ورزش، استعداد بهبود زندگی را در تمام افراد به وجود میآورد.
تندرستی
نیل به تندرستی نیازمند کوشش همگانی است تا سلامت و بهداشت مناسب برای عموم افراد جامعه فراهم آید. در این راستا تربیت بدنی و انجام حرکات جسمانی نقش حائز اهمیتی دارد. با معرفی دانش ورزش به جامعه بشری آگاهی از خواص سلامت بخش فعالیتهای جسمانی رو به افزایش است. پیشگیری از بیماری های قلبی، فشار خون، دیابت، پوکی استخوان، چاقی، مشکلات روحی و کاهش احتمال وقوع بیماری های قلبی از جمله مزیتهای فعالیتهای جسمانی مداوم است. یافتههای علمی مؤید نقش بارز و معنیدار فعالیتهای بدنی در حفظ تندرستی است.
تفریحات سالم
تفریحات سالم از دیگرحوزههای وابسته به تربیت بدنی و ورزش است. فعالیت هایی اختیاری که بوسیله آنها فرد از نظر روحی و جسمی بازپروری میشود، برای تمام ردههای سنی ضروری است.با تفریحات سالم، افراد استفاده مفید و سازنده از اوقات فراغت را یاد میگیرند. اجرای فعالیت ها و برنامههای تفریحی و افراد شرکتکننده در این نوع از فعالیت ها به طور چشمگیری افزایش یافتهاند که افزایش اوقات فراغت و بالا رفتن سطح درآمدها در این شکوفایی دخیل بوده است.
با افزایش فرصت تفریحات، مدارس، جامعه و بخش خصوصی جهت برآورده ساختن نیازهای جسمانی و اوقات فراغت انواع خدمات را ارائه میدهند.
برنامههای آمادگی جسمانی در کارگاه ها، لیگهای ورزشی بخش صنعتی، برنامههای تفریحی ورزشی بخش تجاری و اجتماعی، لیگهای تفریحی رقابتی برای خانمها و آقایان در ردههای سنی و در رشتههای مختلف، مؤسسات آموزشی و فراهم آوردن لوازم تفریحی، به طور کلی در حال توسعه هستند. همواره با افزایش مراکز اجتماعی ارائه دهنده خدمات تفریحی امکانات مدارس در ساعات غیر آموزشی نیز مورد توجه افراد قرار میگیرند. و بسیاری از خانوادهها نیز به صورت مستقل برنامههای تفریحی را دنبال میکنند. تفریحات سالم نیز مانند تربیت بدنی و ورزش در بهبود سطح کیفی زندگی مؤثر است و فرصت فعالیت آزادانه از طریق تفریحات فراهم میآید.
حرکات موزون
حرکات موزون سومین حوزه وابسته به تربیت بدنی و ورزش است. این حرکات فعالیتهای آمیخته از حرکت و هنر هستند. حرکات موزون هنری است که رابطه ایدهها و احساسات است و مانند سایر رشتههای هنری مکمل تجارب تربیتی بوده و در بهبود سطح کیفی زندگی مؤثر است. ارتقای سطح تندرستی، دنبال کردن فعالیتهای مفید تفریحی و اظهارات خلاق از طریق حرکات موزون تجاربی هستند که همراه با فعالیتهای حرکتی در قلمرو تربیت بدنی و ورزش زمینه بهبود زندگی را در افراد بوجود میآورد. به خصوص اجرای این حرکات در کودکان، فرصت ابتکار و تلاش فردی را نیز به کودک میدهد.
اوقات فراغت
انجمن بینالمللی جامعهشناسی فراغت را این طور تعریف کرده است: « فراغت عبارت است از مجموعهای از اشتغالات که فرد به میل خود برای استراحت یا تفریح و یا به منظور توسعه آگاهی ها و یا فراگیری غیر انتفاعی و مشارکت اجتماعی داوطلبانه بعد از رهایی از الزامات شغلی، خانواده و مذهبی- اجتماعی بدان بپردازد» بدین ترتیب فراغت در وهله اول نوعی رهایی از کار و سایر وظائف است. این وظائف شامل وظائف اساسی است که از مذهب، جامعه و خانواده نشأت میگیرد. از این رو فراغت را میتوان مانند شمشیر دولبهای دانست که ممکن است به دو نتیجه کاملاً متفاوت منتهی شود. یا شخصیت فرد را در مسیر کمال شکوفا میکند و آن را بارور میسازد و یا برعکس موجب فساد و تخریب فرد و جامعه میشود.
یونانیان قدیم معتقد بودند که هدف از کار و اشتغال روزانه کسب اوقات فراغت و تفریح است که بدون آن فرهنگی وجود نخواهد داشت. برای فراغت تعاریف متفاوتی به دست دادهاند بعضی آن را آزادی از کار دانستهاند، در صورتی که بعضی دیگر آن را وسیلهای برای کنترل اجتماعی تلقی کردهاند. عده کمی آن را چیزی غیر از بیکاری میدانند و معتقدند که در جوامع مترقی اصولاً بیکاری وجود ندارد و اگر هم باشد به مقدار بسیار جزئی است. با این همه و با وجود تعاریف مختلفی که از فراغت شده است میتوان گفت زمان عامل اصلی فراغت به شمار میرود.
دکتر جی بیناش1 در کتاب « فلسفه فراغت و تفریحات سالم» در تعریف فراغت میگوید: « فراغت مربوط به اوقاتی از زندگی میشود که انسان کار موظف و دیگر وظائف شرعی و اجتماعی خود را تمام کرده باشد و یا در خواب نباشد.فعالیت کودکان در اوقات فراغت بازی است، در صورتی که این وقت را بزرگسالان در ورزش و سایر فعالیت های فرهنگی و هنری میگذرانند و به علائق مختلف علمی و هنری خود میپردازند.
جرالد بیفیتز2در کتاب « سازمان تفریحات سالم در جامعه» مینویسد:« فراغت یک دوره یا بخشی از زندگی انسان است و تفریحات سالم در این دوره نوعی بیان علائق و نگرش های فرهنگی اوست» نامبرده میگوید فراغت برای همه افراد جامعه وجود دارد، لیکن آنچه مهم است چگونگی استفاده از این اوقات است. بسیاری از فعالیت ها در زمان فراغت از کار میتوانند سودمند، سازنده، سالم و توانبخش باشند و برای تجدید قوا و آمادگی بهتر برای ادامه کار و تلاش روزانه و رفع خستگی فیزیکی و روانی از یکنواختی ناشی از آن به کار گرفته شوند. بالعکس فعالیت ها و اعمال زشت وناپسند از قبیل بزهکاری، قماربازی و سایر تفریحات ناسالم و تخریبکننده و مضر باعث سقوط انسان و شخصیت فردی و اجتماعی او خواهد شد.
جرج دی بالتر3 در کتاب « مقدمه تفریحات سالم و بازی در جامعه» به این نکته اشاره کرده است که تفریحات سالم و ورزش در گذراندن اوقات فراغت نقش سازندهای در جامعه دارد. او معتقد است که واژه بازی و ورزش در اوقات فراغت نقش سازندهای در جامعه دارد. او معتقد است که واژه بازی و ورزش در اوقات فراغت کودکان و جوانان نوعی بیان حالت های روانی یا عاطفی و عادات رفتاری آنها است. اکثر نویسندگان و صاحبنظران ورزشی را عقیده بر این است که بازی و ورزش یکی از عوامل اصلی و مؤثر در روند رشد کودکان، نوجوانان و جوانان است و در نزد بزرگسالان آثار فیزیولوژیکی و روانی دارد که به بهداشت جسمی و ذهنی آنان کمک میکند.
بازی
بازی لغتی فارسی و از نظر دستوری اسم عام است . فرهنگ«عمید» بازی را چنین تعریف کرده است:« سرگرمی به چیزی، ورزش ، تفریح، قمار، به عنوان فعل بازی کردن چیزی در دست گرفتن و خود را بیهوده با آن سرگرم ساختن و فریفتن». فرهنگ«وبستر» در توضیح مفهوم کلمه بازی مینویسد: «حرکت، جنبش و فعالیت همانند حرکت عضلات، آزادی در حرکت یا جنبش فعالیت یا تمرینهایی برای سرگرمی ، تفریح یا ورزش».
«جان هویزینگا» استاد تاریخ عمومی و جغرافیای سیاسی و فرهنگشناس مشهور هلندی میگوید:« بازی فعالیتی است آزاد، خارج از زندگی عادی و معمولی. اگرچه هنگام پرداختن به آن، بازیکننده را به کلی از خود بی خود و مجذوب میکند، با این وصف جنبه جدی ندارد. بازی فعالیتی است که با سود آوری مادی ارتباطی ندارد و از طریق آن نمیتوان استفاده مالی نمود. بازی در محدوده زمان و مکان مناسب و مخصوص به خود و بر حسب مقررات تعیین شده و شیوه منظم جریان مییابد .«راجرکای لوا» جامعه شناس دیگر فرانسوی معتقد است: بازی فعالیت است اختیاری و ارادی جدا از واقعیت ، بیثبات و تغییر پذیر که از مقررات خاصی(یا وانمود کردن به تبعیت از مقررات خاصی) انجام میگیرد. «پاتریک» روان شناس فرانسوی مینویسد: «اصطلاح بازی را میتوان به تمام فعالیتهای آزاد و دلخواه که صرفاً به خاطر خودشان (و نه هدف دیگر) انجام میگیرد، اطلاق کرد. سود آنها در خود پرورشی است . پرداختن به آن و ادامه دادن آن تحت هیچ یک از عوامل اجباری درونی و بیرونی نیست.
«ویلیام استر» در کتاب «روانشناسی در دوره کودکی» بازی را فعالیت غریزی و نوعی تمرینهای مقدماتی برای زندگی واقعی میداند. «آرنولدگزل» کاملاً با «استرن» هم عقیده است. او در کتاب «کودک از 5 تا 10 سالگی » مینویسد:«بازی تمرینهای دوران کودکی برای آمادگی فعالیتهای جدی در دوران بزرگسالی است» «جان دیویی»فیلسوف و مربی بزرگ امریکایی معتقد است تمام موجودات زنده بر اساس ساخت مکانیکی و فیزیکی خود به کوشش و فعالیت نیاز دارند. او میگوید: «این احساس نیاز باید از راههای گوناگون ارضاء شود، بازی یکی از آنهاست ، به همین دلیل انسان به صورت آزاد وخودمختارآن را اجرا کند» «آرتور جرسیلد» محقق دیگر امریکایی نظریه خود را به زیباترین شکل بیان میکند: «بازی راهی است که ممکن است کودک را از مجهول به معلوم(یادگیری) هدایت کند. موضوع مهم در این راه، تخیل و تجربه کودک است. نظریه«جرسیلد» از چنان استحکام علمی برخوردار است که اکثر روان شناسان در پذیرش آن اتفاق نظر دارند.
نگاهی به تعاریف ارائه شده گویای این واقعیت است که علی رغم سخن گفتن از موضوع و پدیدهای واحد، پارهای از تعاریف تا حدود زیادی با یکدیگر تفاوت دارند تحلیل مختصر تعاریف به تبیین کلی موضوع کمک خواهد کرد.
« هویزینگا» از منظر فرهنگی و جامعهشناسی پدیده بازی را مطالعه قرار داده، لذا توجه زیادی به ابعاد روانی معطوف نداشته است. اگر چنان که او میگوید بازی نیازمند زمان و مکان مخصوص و مناسب است، چرا کودکان در هر مکان و زمانی که بتوانند بازی میکنند؟ ثانیاً این اعتقاد که بازیها در قالب و شیوه منظم انجام میگیرند، چه طیفی از فعالیتهای کودک را در چه سنی در برمیگیرد؟ آیا بازی کودک 2 ساله هم مشغول همین قاعده میشود؟ و سرانجام این که حاصل غایی بازی کودکانه چیست؟
از آنجا که بینش و زاویه نگرش« کای لوا» نیز جامعهشناسی فرهنگی است، او نیز به مبانی روان شناختی بازی توجه نداشته است. او علاوه بر سؤالات مربوط به «هویزینگا» به سؤال دیگری هم باید پاسخ دهد: بازی برای چه کسی جدی نیست، برای « کای لوا» یا برای کودک؟ « میشل دومونتی» فیسلوف معروف رنسانس گفت: « بازی برای کودکان تفریح نیست. جدیترین کار آنان است.»
« استرن» و « گزل» از دیدگاه روان شناختی بازی را مورد مطالعه و تفسیر قرار دادهاند. بنابراین سؤالات مطرح در برابر آنان میتواند از منظر جامعهشناختی مطرح شود:
آیا شکل بازی همیشه ثابت است به طوری که همه اشکال بازی، تمرینی برای زندگی جدی در بزرگسالی است؟
آیا محیط و فرهنگ به عنوان دو عنصر اساسی نقشی در تعیین و انتخاب بازی ایفا نمیکنند؟ اگر پاسخ منفی است، بازیهای محلی و بومی چه جایگاهی در این طیف وسیع دارند؟
و سرانجام اینکه آیا اصولاً پارهای از بازیها نیازمند ضوابط و مقررات خاص نیستند؟
مروری بر آنچه گذشت گویای این واقعیت است که سعی شد از طریق بسط وگسترش بحث، ذهن دانشجویان به سوی هدف هدایت شود. بنابراین سؤال اصلی این است که چرا فعالیتهایی تحت عنوان« بازی» دارای تعاریف غیر متشابه و گاه متفاوت است؟ شیوه ارائه بحث تا حدودی پاسخ را روشن ساخته است: اولاً آنچه در فرهنگ جهانی« بازی» نامیده میشود، طیف وسیعی از فعالیتهای جسمانی( فردی و گروهی) و روانی را در بر میگیرد که از شکل، محتوا و انگیزه متفاوت هستند. لذا برای دستیابی به تعاریف مشخص و روشن، گروهبندی آنان اجتناب ناپذیر است.
اهداف بازی
ازدیدگاه نظام تربیتی اسلام، انسان به اراده خداوند خلیفه خدا در روی زمین قرار داده شده پس باید خدا گونه شود و به اخلاق الهی آراسته گردد. او در حرکت از خودی خود و رسیدن به لقاء الله در مسیر و حرکت دایمی است و در این راه از تمامی موهبات خداوندی که به او عطا شده است اعم از اعضاء و جوارح و نیرو های نهانی خویش استفاده می نماید . چون معلومات و مهارت های مختلف انسان جنبه اکتسابی دارد، برای به فعلیت در آوردن استعدادها و قوای خویش اعم از ظاهری و باطنی باید به آموزش و تمرین بپردازد ، و اهمیت تربیت بدنی و ورزش در آمادگی یرای رسیدن به کمال لایق انسانی در همین جا آشکار می شود . بطور کلی اهم اهداف تربیت بدنی و ورزش در سه بخش خلاصه می شود :
1- ساخت شخصیت انسان ها و تربیت و تزکیه آنها.
2- بهداشت و سالم سازی افراد.
بر این اساس تربیت بدنی بعنوان یک روش عملی می تواند تحقق بخش اهداف تربیتی اسلام باشد . یعنی پرورش و تزکیه افراد از طریق عمل و نه صرفاً خواندن و شنیدن و گفتن. به واسطه تربیت بدنی و با برخورداری از فرصت های فراوانی که در حین فعالیت های مختلف ورزش به وجود می آید ، بهترین موقعیت برای ارائه نکات تربیتی و شناخت ویژه گی های روحی و اخلاقی افراد و القاء ارزش های الهی به دست می آید . اهمیت این امر در دوان تربیت پذیری (کودکی،نوجوانی،جوانی) بیشتر است . لذا این مسائل مهم بعنوان محور و اساس فعالیت های تربیت بدنی و ورزش محتاج دقت و توجه فراوان می باشد.
به ترتیب با توجه به سه هدف عمده تربیت بدنی که بیان شد هدف تربیت و تزکیه در این رشته، دیگر اهداف را تحت الشعاع قرار می دهد . با واسطه قرار دادن بدن و بکار گیری و هدایت فعالیت ها و وادار کردن بدن به عادت مطلوب و بالا بردن قوه و توان جسم باید به ترتیب و تزکیه پرداخت . چه بدن و اندام و جوارح سالم را آنگاه ارزشمند می شناسیم که در جهت هدف مطلوب و آرمانی حرکت نماید.
جنبه های فایده بازی برای کودک
1- جنبه جسمی
اگر تجارب جسمی را مقدم بر تجارب فکری و عقلی بدانیم اهمیت بازی برای ما روشن خواهد شد. فایده بازی مخصوصاً در دوره 3تا6 سالگی اینست که کودک پیش از آنکه بتواند از راه فکر چیزی را بیاموزد از راه لمس و مشاهده آن را یاد می گیرد ، بنابراین بازی منشأ تکامل و رشد جسمی و ذهنی است . عضلات در سایه آن نیرو مند می شوند، استخوانها محکم می گردند ، مهارت در نگاه و لمس پیش می آید ، تمرکز حواس پدید آمده و اعضای او ورزیده و ماهر می شوند. در بازی همه اعضاء در فعالیت است؛ دست ، چشم، گوش و سایر حواس . این امر زمینه خوبی را برای رشد کودک فراهم می کند.
2- جنبه ذهنی و روانی
بازی حس کنجکاوی کو دک را بر می انگیزد و قدرت ابتکار او را به کار می اندازد ، کودک در بازی با برخی از رفتار ها آشنا می شود ، در خود قدرت مقاومت در برابر مشکل ایجاد می کند، روح تازه ای در او دمیده می شود و این خود موجبی برای اعتماد به نفس در او می شود. بازی، تمرینی برای استقلال اراده و احیای فکر است و راه چاره برای حل مشکل به سوی کودک باز می کند، شخصیت او را بارزتر و عیان تر می سازد و هم ذهن وهم جان و روان او را پرورش می دهد.
3- جنبه عاطفی
هنگامی که کودک فرصت مناسبی بدست می آورد مهر یا خشونت خود را نشان می دهد که بدینوسیله می توان احساسات کودک را متعادل گرداند. مربی باید در هنگام بازی کودک سعی کند حالات عاطفی او را بشناسد و در ضمن بازی مهربانی و حق جویی و همکاری و... به او بیاموزد. بنابر این بازی در این زمینه نیز دارای اثرات مثبتی می باشد و باید هومواره توجه داشت که: بازی از مهم ترین وسایل تربیتی است که می تواند مورد استفاده بسیار در تعلیم و تربیت کودکان و حتی افراد بالغ و بزرگسالان باشد.